اوایل مهرماه بود که یکی از هماتاقیهام درمورد پدیدهای به اسم کلانروایت توضیحی داد و گفت چقدر این مسئله باعث میشه ساحت فکریمون در قالب یه ساختار از پیش تعیین شده قرار بگیره.
در ادامه این نظام فکری رو در اقتصاد هم با هر جلسه از درس توسعه که میگذروندم حس کردم. فکرم درگیر بود ولی به یه جمعبندیای نمیرسیدم. تا اینکه دیشب وقتی داشتیم هزارویک شب رو میخوندیم؛ یهو همهچیز واضحتر جلو روم قرار گرفت.
بنظرم کل کتاب تاکیدش روی مسئله داستان گفتنه، داستانهایی که شهرزاد داره تعریف میکنه داخلشون هرشخصیت باز داستانهایی داره میگه و در دل اون داستانهایی که شخصیتها میگن شخصیتهای داخل اونها هم داستانهایی از آدمای دیگه روایت میکنن... قدیمتر انگار اهمیتی که داستان زندگی آدما دارن مشخص بوده.
چند شب پیش وقتی از تصمیمم برای اپلای تو اتاق برا هماتاقیهام گفتم؛ یکیشون که این اواخر کمی سرخورده بهنظر میومد یهو وسط مکالمهمون گفت: داری باعث میشی از خیر انصراف از تحصیلم بگذرم.. گفت بعد اینکه این تکلیفمو فرستادم اگه میخوای بریم بیرون سیگار بگیریم حرف بزنیم. همینکارو کردیم و نیم ساعت بعد رفتیم بیرون و تو پارک نزدیک خوابگاه نشستیم. برام از اینکه بار مالی ادامه تحصیل تا ترم 12 چقدر براش سنگینه و اینا گفت. باهم که حرف زدیم دیدیم میتونه تا تابستون درسارو جمع کنه و همزمان تلاش کنه یه کار پیدا کنه تا از سال بعد دغدغه مالی براش رفع بشه. براش داستان یکی از دوستام که پذیرش استرالیا گرفت با اینکه خیلی کار ناممکنی بهنظر میومد رو گفتم. بهش گفتم طی این 6 ماه آینده میتونه فارغ از آدمای دیگه بدون اینکه مقایسهای بکنه خودشو با کسای دیگه داستانی بسازه از کاری که بنظر نمیومد اصلا ممکن باشه ولی انجامش داد و اینطوری یه روایتی هم میسازه برای اینکه به آدمای دیگه تعریفش کنم.
موقع خوندن هزارویک شب هم وقتی به اهمیت داستان زندگی و روایت خاصی که هرکس داره فکر میکردم یهو یاد این گفتگوی اون شبم افتادم. چقدر عجیبه که در روزگار امروزی، ما فکر میکنیم صرفا یه سری روایت وجود دارن که اونا درستن. یهسری کارای از پیش تعیین شده برای هر موضوعی که اگه میخوای کسی خردهای بهت نگیره باید همونا رو انجام بدی. چرا؟ چون فلانی آدم موفقیه و اون اینکار رو کرده. از کجا ازش خبر داریم؟ از اینترنت و فیلم و سریال؛ موثقترین محل برای دریافت بهترین روایتا نکنه یهوقت ماجرای 20 نفر دیگه رو بشنوی و بفهمی هرکس میتونه به روشهای مختلفی به چیزای مختلفی که میخواد برسه. نه اگه 20 نفر دیگه هم چیزی گفتن فکر غالب اینهکه تازه ببین اینا اگه اون راه درسته که زاکربرگ رفته رو میرفتن چی میشدن!